دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی بار دیگر تاکید کرد که تمام تصمیمات اجرا شده در زمان مدیریت او بر پرونده هسته‌ای از جمله تعلیق غنی‌سازی، در جلسه سران نظام که مقام معظم رهبری هم در آن حضور داشتند، اتخاذ شده است.

به گزارش خبرنگار شهاب‌نیوز؛ دکتر حسن روحانی دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی که همچنان نماینده مقام معظم رهبری در این شوراست طی گفتگویی با رادیو «صدای آشنا» وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی تاکید کرد: تمام تصمیمات مهم مربوط به پرونده هسته‌ای از جمله تعلیق غنی‌سازی در جلسه سران نظام اتخاذ می‌شد و صورت‌جلسه‌ این نشست‌ها موجود است. ضمن آن که تصمیمات مهم صرفاً شفاهی نبوده و مکتوب آن نیز موجود دارد.

روحانی در این گفتگو با اشاره به این که «من از روز اول و آغاز فعالیت‌های هسته‌ای که مربوط به بیش از 20 سال پیش است در جریان تمام مراحل مختلف این فعالیت‌ها قرار داشته‌ام» تصریح کرد: آغاز این فعالیت مربوط میشود به 21 سال پیش یعنی تقریباً مربوط میشود به آخرین سال نخست وزیر آقای میرحسین موسوی و ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای. در زمان ریاست جمهوی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فعالیت بسیار گسترده‌ای انجام شد تا بتوانیم به این توانایی دست یابیم و تقریبا همه مقدمات این کار فراهم شد. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی ما این فعالیت ادامه یافت و نهایتا در سال 1380 به این فن‌آوری دست یافتیم. یعنی بصورت محدود غنی سازی انجام شد... دولت‌های متعدد برای آن زحمات زیادی کشیده‌اند و واقعا کار بسیار بزرگی است. من امید دارم که هم بتوانیم غنی‌سازی را ادامه بدهیم و به نقطه مطلوبی برسانیم و هم بتوانیم پرونده خود را از شورای امنیت خارج کنیم و اجازه ندهیم که کشور دچار فشاری شود که به طریقی به زندگی مردم برگردد و مردم تحت فشار قرار نگیرند.

متن کامل این گفتگو که شامل توضیحات روحانی پیرامون مسایلی چون پرونده هسته‌ای، رابطه ایران و آمریکا، سیاست‌های باراک اوباما، انتخابات ریاست‌جمهوری و ... است را در زیر بخوانید:

صدای آشنا: توجه به اینکه باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا پیروز شده است، لطفا نظرتان را در مورد پیشنهاد مذاکره مستقیم با مسولان و مقامات ایران از سوی ایشان بفرمائید.
روحانی: به اعتقاد من چون روشن بود که سیاست‌های اتخاذ شده در دولت جرج بوش دیگر پاسخگو نیست، آقای اوباما مجبور بود که بحث تغییر سیاست را مطرح کند. بوش ادعا کرد که القاعده و بن‌لادن و طالبان را در افغانستان ازبین خواهد برد و گفته بود من زنده یا مرده بن‌لادن را می‌خواهم. در این زمینه موفق نشد حتی نتوانست امنیت را در این کشور برقرار کند. هنوز گروه‌های طالبان و القاعده در بخش‌های مختلف افغانستان حضور دارند و عملیات خود را انجام میدهند. در عراق مدعی شدند که امنیت و صلح را برقرار می‌کنند اما دولت آمریکا ناموفق بود. لیکن دولت نوری مالکی و مردم عراق طی ماه‌های گذشته فعالیت‌های زیاد در زمینه انجام داده‌اند.
بوش قصد داشت برای دولت سوریه در خصوص ترور رفیق حریری پرونده‌ای تشکیل بدهد، که دولت بشار اسد را سرنگون کند، که ناموفق بود. در جنگ 33 روزه با حزب‌ا... لبنان قصد داشتند که مانع پیروزی آنها شوند که بازهم بوش شکست خورد. در جنگ 22 روزه غزه هم میخواست حماس شکست بخورد که ناموفق بود. طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند و شکست خوردند. بعد طرح خاورمیانه جدید را مطرح کردند که آن هم بی‌نتیجه‌ای بود. حتی در خصوص برنامه هسته‌ای ما هم که آ‌مریکایی‌ها فشارهای زیادی آوردند موفقیتی بدست نیاوردند.
بنابراین کاملا مشخص شده بود که سیاست‌های آمریکا در منطقه‌ ما دچار شکست‌های فاحش شده بود. از سوی دیگر نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که روز بروز نفرت از آمریکا در منطقه بیشتر می‌شود. این تحولات و وقایع برای آمریکا غیرقابل تحمل بود و آقای اوباما ناچار است که این سیاست‌ها را تغییر بدهد.
اما اینکه این تغییرات چگونه خواهد بود، هنوز خود آنها هم نمی‌دانند. دولت آقای اوباما تازه به قدرت رسیده است، در وزارت خارجه خانم کلینتون تازه مسوولیت را برعهده گرفته است. آنها چند ماهی فرصت لازم دارند تا بحث و گفتگو کنند تا به نتیجه‌ای برسند. به اعتقاد من حرف آنها هم در حال حاضر در حد یک شعار است نه بیشتر.
قبلا می‌گفتند که با ایران با پیش شرط مذاکره می‌کنیم و حالا می‌گویند بدون پیش شرط. معنای این حرف اینست که اگر امروز 1+5 جلسه مذاکره‌ای با ایران تشکیل بدهد نماینده آمریکا هم حضور خواهد داشت و با ایران مذاکره می‌کند.
اما اینکه در همه زمینه‌های مورد اختلاف با کاخ سفید، به یک نتیجه برسیم نمی‌توان خوش بین بود. مسئله ما با آمریکا، پیچیده‌تر از این حرف‌هاست که بتوان با با چند ماه و چند سال حل کرد. یک فاصله سی ساله را با سه روز یا سه ماه یا حتی سه سال نمی‌توان حل و فصل کرد. معضلات متعددی میتواند از سوی ما و آمریکایی‌ها وجود داشته باشد. ما در مقام عمل، یک حرکت مثبت و فوق‌العاده‌ای را از سوی دولت آقای اوباما هنوز مشاهده نکرده‌ایم. مثلا در منطقه خاورمیانه یا در خصوص فلسطین شاهد یک تغییر و تحول باشیم. حتی زمانی که آقای اوباما با فلسطینی‌ها تلفنی صحبت می‌کند با ابومازن صحبت می‌کند. یعنی حاضر نیست با اسماعیل هنیه یا حماس صحبت کند.
یا مثلا در خصوص ایران آقای بایدن در کنفرانس مونیخ زمانی که صحبت می‌کند، می‌گوید ایران دو راه بیشتر ندارد، یا برنامه هسته‌ای خود را کنار میگذارد و با مشوق‌های ما مواجه می‌شود، یا ادامه می‌هد و با تحریم‌ها و انزوای بیشتر مواجه میشود. یعنی سیاست اصلی هنوز تغییر نکرده اما در ظاهر میگویند سیاست‌ ما سیاست تغییر است و حاضریم بدون پیش شرط مذاکره کنیم اما دنبال چه هدفی هستند، خیلی مشخص نیست.
دقت کنید آقای بایدن یا اوباما نمی‌گویند که ما حاضریم با ایران در چهارچوب مقررات بین‌المللی صحبت کنیم. نمی‌گویند حاضریم طبق مقررات بین‌المللی با ایران برای مسئله غنی‌سازی بحث کنیم و اگر حق ایران بود بپذیریم و اگر حق ایران نبود، ایران بپذیرد. مقررات بین‌المللی در این زمینه معاهده NPT است.
چطور ژاپن، آلمان و دیگر کشورها حق غنی سازی دارند اما ایران حق ندارد؟ خوب فرق ما با ژاپن، فرانسه یا آلمان چیست؟ چون آنها در جنگ جهانی دوم آن همه بلا بر سر دنیا آوردند و ما تجاوز نداشتیم؟ خوب لابد فرق ما همین است. فرق ما این است که آتش هیچ جنگی را روشن نکردیم، به هیچ کشوری حمله نکردایم، همیشه مظلوم بودیم، همیشه قربانی تروریسم و متجاوزین بودیم.
لابد این پاسخی است که دنیا به ما می‌دهد. چون ما صلح طلب بوده‌ایم و به هیچ کشوری حمله نکرده‌ایم‌، حق نداریم غنی سازی کنیم. اما آنهایی که جنگ طلب بوده‌اند و به دیگر کشورها حمله‌ کرده‌اند حق دارند غنی سازی کنند. به اعتقاد من حرف آمریکا یک مبنای اصولی در چهارچوب قوانین و مقررات بین‌المللی ندارد. البته ممکن است بعدا به این نتیجه برسند. مثلا ببیند که ایران مقاومت می‌کند و نمی‌شود کاری کرد، عقب نشینی کنند، این مربوط به آینده است و فعلا نمی‌شود روی آن قضاوت کرد. منظور من این است که تا کنون یک تحول بزرگ از طرف دولت اوباما در مقام عمل ندیده‌ایم. البته اگر واقعا کاخ سفید آمادگی داشته باشد برای تغییر مواضع و سیاست‌های خود در قبال ایران، ممکن است پاسخ در ایران هم تغییر باشد. البته این گونه تصمیمات باید در سطح بالا اتخاذ شود. من نظراتم را بعنوان یک شهروند می‌گویم.
ما دلمان نمی‌خواهد سیاست تخاصم و تنش با آمریکا ادمه پیدا کند. دولت‌های قبلی این سیاست را دنبال می‌کردند که با آمریکا سیاست کاهش تخاصم و تنش را دنبال کنند. اما اینکه در ادامه سیاست کاهش تخاصم و تنش به یک نقطه تعامل خواهیم رسید یا نه، به اعتقاد من بسیارزود است و سخت می‌توان در این زمینه قضاوتی کرد.

صدای آشنا: یکی از مسائل مهم در انتخابات آتی ریاست جمهوری بحث پرونده هسته‌ای کشور ماست. شما باتوجه به اینکه مسوول پرونده هسته‌ای بوده‌اید و همچنین دبیر شورای عالی امنیت‌ ملی بوده‌‌اید لطفا یک مقایسه‌ای بین آنچه در گذشته و حال در پرونده هسته‌ای گذشته است بفرمائید.
روحانی: من در این بحث قصد ندارم انتقاد یا صحبت خاصی را در مورد این پرونده در سالهای اخیر داشته باشم. اما در مجموع در بحث هسته‌ای ایران مظلوم است. تمام حرف در دنیا برای یک بخش از فعالیت هسته‌ای ما است یعنی "غنی سازی". غنی سازی یک چرخه‌ای دارد که از تولید کیک زرد شروع میشود تا پروسه‌ای که در UCF انجام میشود و به UF6 تبدیل میشود و سپس در سانتریفیوژها تبدیل به اورانیوم غنی شده میشود که با خلوص 5/3 تا 5 درصد و تنها مصرف آن برای سوخت نیروگاه‌ها است. برای این چرخه غنی‌سازی دنیا سرو صدای زیادی ایجاد کرد. ایران ابتدا سعی کرد که این چرخه غنی سازی را خریداری کند. ابتدا با روسها مذاکره شد که به ما نفروختند، بعد تلاش شد از برخی کشورهای اروپائی‌ خریداری کنیم که توافقی حاصل نشد و نهایتا با چین صحبت شد و آنها آمادگی این کار را داشتند که آمریکائی‌ها مانع شدند.
در نهایت جمهوری اسلامی مجبور شد که خود به دنبال کسب فن‌آوری هسته‌ای برود که کار بسیار سخت و پیچیده‌ای بود. یعنی آغاز این فعالیت مربوط میشود به 21 سال پیش یعنی تقریبا مربوط میشود به آخرین سال نخست وزیر آقای میرحسین موسوی و ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای. در زمان ریاست جمهوی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فعالیت بسیار گسترده‌ای انجام شد تا بتوانیم به این توانایی دست یابیم و تقریبا همه مقدمات این کار فراهم شد. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی ما این فعالیت ادامه یافت و نهایتا در سال 1380 به این فن‌آوری دست یافتیم. یعنی بصورت محدود غنی سازی انجام شد. البته نه در همه مراحل ولی یک مرحله بسیار مهم را توانستیم انجام دهیم. چون در مرحله UF6 هنوز به نتیجه نرسیده بودیم. اما اینکه UF6 را به اورانیوم غنی شده تبدیل کنیم به نتیجه رسیده بودیم.
اصل اینکه یک کشوری دارای فن آوری غنی سازی باشد مشکلی نیست و با هیچ مقررات بین‌المللی هم منافاتی ندارد. چون تنها ما نیستیم که غنی سازی میکنیم. چهل کشور در دنیا توان غنی سازی اورانیوم دارند. خیلی از آنها غنی سازی انجام میدهند و برخی هم غنی سازی نمی‌کنند. یا چند کشور با هم به صورت کنسرسیوم کار غنی سازی را انجام میدهند.
تمام حرف دنیا این است که شما می‌خواهید مخفیانه غنی سازی کنید. و چرا در زمانی که برای غنی سازی در حال فعالیت بودید به ما قبلا نگفته بودید. در حالیکه ما طبق مقررات هیچ الزامی نداشته‌ایم که به کسی گزارش بدهیم. ثانیا ما تلاش کردیم که سانتریفیوژ را بسازیم. هر سانتریفیوژ حدود 94 قطعه بسیار حساس دارد و ما سالها بدنبال آن بودیم که چگونه این قطعات را بسازیم و مواد آنرا بدست آوریم، مواد اولیه لازم‌ و کارگاه‌های مناسب را فراهم کنیم. هیچ نیازی نبود که ما اینها را به دنیا اعلام کنیم که ما قصد داریم سانتریفیوژ بسازیم. آنچه که ما باید طبق مقررات اعلام کنیم آنست که زمانی که مواد هسته‌ای را وارد سانتریفیوژ می‌شود باید آنرا اعلام می‌کردیم که حالا ممکن است چند ماهی تاخیر داشته باشد.
برخی از کشورها دارای این گونه موارد هستند که کمی دیرتر اعلام کنند که مواد هسته‌ای را وارد سانتریفیوژ کرده‌اند. یک هیاهوی بزرگی در دنیا بپا کردند در سال 1381 مبنی براین که ایران مخفیانه بدنبال غنی سازی است. بعد هم اعلام کردند که در زیرزمین، ایران در حال ساخت بمب هسته‌ای است. این بود که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حساس شد و برای اینکه مسئله حل شود از آقای البرادعی دعوت شد تا ایشان از تاسیسات هسته‌ای در اصفهان و نطنز بازدید کنند که پس از آن بازدید، گزارشی برای شورای حکام آژانس تهیه کرد. بعد از آن ظاهرا صداهای ایجاد شده خاتمه یافت. به محض اینکه آمریکا در عراق پیروز شدند یعنی فروردین در 1382 در خرداد ماه آن سال پرونده هسته‌ای ما را در آژانس فعال کردند. و اولین گزارش علیه ایران در خرداد سال 1382، پخش شد. البته در آن زمان تنها سازمان انرژی اتمی ایران مسوول پیگیری پرونده بود. حتی سفیر ما در سازمان بین‌المللی انرژی اتمی را هم سازمان انرژی اتمی ایران تعیین میکرد. پس از این گزارش در شهریور ماه 1382 یک قطعنامه بسیار شدید الحن علیه ایران تصویب شد که به ایران 50 روز فرصت میداد که به سوالات آنها پاسخ داده شود و فرمولی را مطرح می‌کرد که پرونده به شورای امنیت برود.
شرایط درآن زمان بسیار حساس بود. آمریکا خود را پیروز در میدان عراق تصور می‌کرد، بهانه‌ هسته‌ای را نیز برای ایران یافته بود و در شورای حکام آژانس نیز قطعنامه‌ای تند و کم سابقه را علیه ما تصویب کرده بودند. از آن پس در شورای عالی امنیت ملی کشور این بحث مطرح شد و در مهر ماه سال 1382 در جلسه سران پیشنهاد وزیر امور خارجه وقت این بودکه مسوولیت این پرونده به عهده بنده (دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان) گذاشته شود که سران هم این پیشنهاد را تصویب کردند. البته من نپذیرفتم. پس از چند روز با اصرار رئیس جمهور و با توصیه مقام معظم رهبری مسوولیت پرونده را برعهده گرفتم.
از آن پس تلاش کردیم راهی بیابیم که روند را به نحوی مهار کنیم. عملا قصد داشتیم که برای سوالات آژانس پاسخی را تهیه کنیم ثانیا میخواستیم این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل نرود زیرا شرایط کشور حساس بود. ثالثا میخواستیم که فن‌آوری هسته‌ای خود را به یک نقطه مطلوب برسانیم. ضمن این که قطعنامه به ما گفته بود که باید کلیه فعالیت‌های هسته‌ای و هر فعالیتی که مربوط میشود به مسائل هسته‌ای میشود را تعلیق کنیم که معنای آن این بود که تمام فعالیت هسته‌ای باید متوقف شود ولی ما نپذیرفتیم چون هنوز کارهای زیادی داشتیم که باید انجام میشد.
همزمان با این مسئله وزرای خارجه سه کشور اروپائی نیز برای وزیر خارجه ما نامه نوشتند و خواستار توقف فعالیت هسته‌ای ما شده بودند. یک روز بعد نیز وزیر خارجه روسیه نیز نامه‌ای شبیه به آن را برای وزیر خارجه ارسال کرد. بهرحال تصمیم گرفته شد که من از سه وزیر خارجه اروپایی دعوت کنم که به تهران بیایند و با آنها مذاکره کنم. ما مذاکره سه، چهار ساعته داشتیم و ما به آنها اعلام کردیم که قطعنامه را نمی‌پذیریم، تعلیق کامل را نمی‌پذیم، بخشی از تعلیق را میپذیریم آنهم داوطلبانه و نه به حکم قطعنامه. صرفا برای اعتماد سازی و مدت زمان تعلیق هم به عهده ما خواهد بود. در مصاحبه مطبوعاتی پس از آن جلسه نیز اعلام کردم که زمان تعلیق به عهده ما خواهد بود. کاری که ما کردیم این بود که نطنز را ما تعلیق کردیم و اصفهان را ادامه دادیم. زیرا در اصفهان ما هنوز به نتیجه نرسیده بودیم و هنوز در حال نصب تجهیزات بودیم.
ما در سال 1382 سه شیفت کار کردیم و درسال 1383 در اصفهان به نتیجه رسیدیم و توانستیم UF6 را تولید کنیم. تعلیق ساخت سانتریفیوژ را ما قبول نکردیم و آنرا ادامه دادیم. چون تعداد سانتریفیوژ ما کم بود و نیاز به تعداد زیادی داشتیم. درعین حال اروپائی‌ها قول قطعی دادند که درمقابل آمریکا خواهند ایستاد و به هیچ عنوان نگذارند این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شود. همچنین قرار شد ما با هم همکاری کنیم و در این همکاری از یک طرف ما به آنها اطمینان بدهیم که بدنبال سلاح هسته ای نیستیم و آنها هم متقابلا کمک کنند که در آژانس پرونده هسته‌ای به حل و فصل نهایی برسد.
بهرصورت این توافق فراز و نشیب فراوانی داشت و فرصت نیست که من همه این مسیر را توضیح بدهم. نهایتا ما با اروپائی ها به یک توافق و چهارچوبی رسیدیم. ما این چهارچوب را در فروردین 1384 به اروپائی‌ها تحویل دادیم. این یک طرح چند مرحله‌ای بود که ابتدا U.C.F اصفهان فعال میشد و بعد از چند ماه یک سایت کوچک در نطنز فعالیت خود را آغاز میکرد. در مرحله سوم ما به سه هزار سانتریفیوژ میرسیدیم و در مرحله چهارم به 64 هزار سانتریفیوژ فعال می‌شدند. این طرحی بود که اجرای مرحله آن برای یکسال تنظیم شده بود.
اروپائی‌ها این طرح را بعنوان طرحی که مورد مذاکره قرار بگیرد پذیرفتند، اما از قبول آن در آن جلسه امتناع کردند، مخصوصا در مورد تعداد سانتریفوژها بحث داشتند. اگر به یاد داشته باشید در فروردین 1384 خبرگزاری رویترز خبری را مخابره کرد و گفت که اروپائی‌ها حاضرند با ایران توافق کنند که 500 سانتریفیوژ در ایران فعال شود. البته در جلسات مقامات اروپائی می گفتند که 1000 سانتریفیوژ بیشتر نباشد، و بحث‌هایی از این قبیل داشتیم. نهایتا در خرداد سال 1384 در ژنو با وزرای خارجه و آقای سولانا جلسه‌ای داشتیم. چون اعلام کرده بودیم U.C.F اصفهان بزودی شروع به فعالیت خواهد کرد، در این جلسه آنها به ما گفتند که شما دو ماه صبر کنید تا ما یک طرح کامل به شما بدهیم. و ما هم گفتیم اگر در طرح پیشنهادی شما بحث غنی سازی نباشد ما پیشاپیش می‌گوییم که آن طرح را رد خواهیم کرد.
اروپائی‌ها اواخر تیر یا اوایل مرداد ماه طرحی را به ما دادند که موضوعات مختلفی در آن مطرح شده اما بحث غنی سازی نبود و از ما خواسته شده بود که تعلیق را همچنان ادامه بدهیم.
لذا ما طرح پیشنهادی آنها را رد کردیم و نامه تندی هم به سه وزیر اروپایی نوشتم. یک جمله آن این بود که طرح شما توهین به ملت ایران است و ما به هیچ عنوان آن را نمی‌پذیریم و اصفهان نیز بزودی فعال خواهد شد. و خبر فعالیت قریب الوقوع U.C.F اصفهان را هم طی نامه‌ای به آژانس اطلاع دادیم.
وزرای اروپایی پیغام دادند که کمی صبر کنید تا جلسه دیگری با هم بگذاریم. البته من نپذیرفتم ولی کارشناسان ما به اروپا رفتند و با آنها مذاکره کردند. حرف آنها این بود که چون زمان انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است، مهلت بدهید تا ببینیم که دولت بعدی شما کیست. البته بیشتر بریتانیا به دنبال این بحث بود ولی آلمان وفرانسه آماده بودند که با ما برسر طرحی به توافق برسند. آنها می‌گفتند که صبر کنید در شهریور ماه به توافق خواهیم رسید. اما بهرصورت ما فعالیت تاسیسات اصفهان را مجددا در مرداد ماه آغاز کردیم.
البته بعد از آن که دولت تغییر کرد مدیریت این بخش هم تغییر کرد. بعد از آن بود که قطعنامه تندی از سوی شورای حکام آژانس صادر شد و سپس در مقطع بعدی مسئله، پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع و روند صدور قطعنامه‌های شورای امنیت شروع شد. البته از این طرف هم نطنز فعال شد، اول 164 سانتریفیوژ و بعد تا سه هزار سانتریفیوژ فعال شد. بعد هم بیشتر.

صدای آشنا: آیا این تصمیمات اتخاذ شده، تصمیمات نظام بود، یا تصمیمات بخش مدیریتی پرونده هسته‌ای بود که شما و دولت عهده‌دار آن بودید؟
روحانی: در بحث هسته‌ای دولت چندان دخالتی نداشت. تصمیم گیری در پرونده هسته‌ای چند لایه داشت. یک لایه کارشناسی بود که کارشناسان با هم بحث فنی می‌کردند. این تصمیمات کارشناسی به جلسه‌ای می‌آمد که من و جمعی از وزرا و برخی از شخصیت‌های دیگر در آن حضور داشتند. تصمیمات جلسه کارشناسی در این جمع مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت و بعد نتیجه این جلسه به جلسه سران نظام تقدیم می‌شد. در جلسه سران که مقام معظم رهبری، سران سه قوه و دیگران حضور داشتند تصمیم نهایی اتخاذ می‌شد. البته خود من هم در این جلسه حضور داشتم. همه تصمیمات مهم در جلسه سران اتخاذ می‌شد و ما تنها مجری این تصمیمات بوده‌ایم. گاهی اوقات ممکن بود که ما براساس بررسی‌های کارشناسی پیشنهاداتی داشتیم. اما تصویب تصمیمات مهم صرفا در جلسه سران نظام بوده است.

صدای آشنا: یعنی بحث تعلیق که امروز بحث‌های زیادی را به همراه داشته است، یعنی حاصل خرد جمعی نظام بوده است؟
روحانی: بله قطعا حاصل خرد جمعی نظام بوده است. صورت جلسه‌ نشست سران نظام وجود دارد. حتی تصمیمات مهم صرفا شفاهی نبوده و کتبی موارد وجود دارد.
توجه داشته باشید که چنین تصمیمات مهمی را هیچگاه فرد نمی‌تواند در کشور اتخاذ کند. همه تصمیمات اتخاذ شده و اقدامات انجام شده تصمیم جمعی سران نظام بوده است. البته خوب در آن زمان هم بحث‌هایی بود که بعضی به ما می‌گفتند اروپائی‌های می‌گویند اگر به توافق نرسیم پروند به شورای امنیت سازمان ملل خواهد رفت، شما توجه نکنید. حرف اروپائی‌ها صرفا بلوف سیاسی است. هیچگاه پرونده ما به شورای امنیت نخواهد رفت. حتی این بحث‌ها در روزنامه‌ها هم منعکس شد. حتی سرمقاله‌ای تحت عنوان "بلوف سیاسی" هم دریک روزنامه‌ کثیرالانتشار آن زمان منتشر شد.
اما همان زمان من معتقد بودم که اگر ما حساب شده در این خصوص عمل نکنیم، احتمال اینکه این پرونده به شورای امنیت برود قویا" وجود دارد و بلوف نیست. اما عده‌ای هم بودند که می‌گفتند، پرونده ما به شورای امنیت نخواهد رفت. ما هم آرزو می‌کردیم که چنین نشود و البته من هم دیگر در آن زمان در خصوص پرونده هسته‌ای مسوولیتی نداشتم. البته باز هم تصمیمات در جلسه سران بحث می‌شد و من هم در جلسه سران حضور داشتم ولی مسوولیت اجرایی به عهده دیگران بود.
بهرصورت امیدوارم بتوانیم غنی سازی را انجام بدهیم چون واقعا زحمت زیادی برای آن کشیده شده است. من از روز اول و آغاز این فعالیت در جریان آن بوده‌ام که مربوط به بیش از 20 سال پیش است. در جریان تمام مراحل مختلف آن بوده‌ام. دولت‌های متعدد برای آن زحمات زیادی کشیده‌اند و واقعا کار بسیار بزرگی است. من امید دارم که هم بتوانیم غنی‌سازی را ادامه بدهیم و به نقطه مطلوبی برسانیم که بتوانیم سوخت یک نیروگاه را خودمان تولید کنیم. و انشااله در آینده بتوانیم حتی نیروگاه هسته‌ای را هم خودمان بسازیم. نقطه دومی هم که باید به آن دست یافت آن است که بتوانیم پرونده خود را از شورای امنیت خارج کنیم و اجازه ندهیم که کشور دچار فشاری شود که به طریقی به زندگی مردم برگردد و مردم تحت فشار قرار نگیرند.

صدای آشنا: آقای دکتر روحانی لطفا دیدگاه خود را در خصوص انتخابات ریاست جمهوری آتی و فضای انتخاباتی کشور بیان کنید.
روحانی: در هر انتخابات ملی چه مجلس، چه خبرگان، چه شوراها و چه ریاست جمهوری حضور مردم بسیار مهم است و نشان ازحمایت مردم از نظام و نشانه بارز یک حکومت مردم سالار است. اما انتخابات ریاست جمهوری اهمیت ویژه‌ای دارد. رئیس جمهوری بعد از مقام معظم رهبری، دومین مقام رسمی کشور است. همچنین رئیس جمهوری به واسطه داشتن اختیارات اجرائی گسترده و تعیین وزرا و روسای سازمان‌های دولتی و سایر امور، حوزه اختیارات رئیس جمهوری بسیار گسترده است. حتی عملا در دوره‌های مختلف به این نتیجه رسیدیم که گفتمان رئیس جمهور بسیار تاثیر گذار است. بسیار مهم است که گفتمان غالب در یک کشور چه باشد. مثلا در یک دوره‌ای سازندگی گفتمان غالب کشور بود، در دوره‌ای جامعه مدنی و توسعه سیاسی گفتمان غالب بود، در یک دوره‌ای هم نیز عدالت خواهی بعنوان یک گفتمان غالب مطرح است. بنابراین گفتمان رئیس جمهوری هم بسیار مهم است. و بهر حال عملا رئیس جمهور و دستگاه اجرائی گفتمان ساز بوده‌اند و کشور را به یک سمت خاصی هدایت کرده‌اند. درست است که سیاست‌های کلی توسط رهبری نظام مشخص میشود و مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام نقش موثری دارند، اما قدرت در ایران کاملا توزیع شده است و رئیس جمهوری در بخش اجرائی نقش بسیار زیادی دارد.
رئیس جمهوری در سیاست داخلی،‌خارجی، اقتصادی، فرهنگی و حتی در سیاست‌های عملی و فن‌آوری، دفاعی و غیره میتواند نقش تاثیرگذاری داشته باشد. معمولا هر کس که پول را در اختیار دارد نقش هم خواهد داشت. طبق قانون اساسی نیز رئیس جمهوری از میان رجال مذهبی و سیاسی باید انتخاب شود. تعبیرات قانونی اساسی نشان میدهد که جایگاه رئیس جمهوری در کشور بسیار مهم و رفیع است.
به اعتقاد من با وجود چند ماه فرصت تا زمان انتخابات، شور و هیجان خاصی را در کشور شاهد هستیم. اینکه مردم با شور حضور پیدا کرده‌اند و بدنبال کاندیداهای مختلف هستند مهم است. به اعتقاد من هرچه تنوع کاندیداها بیشتر باشد راه انتخاب برای مردم آسانتر میشود. اگر بجای دو نفر کاندیدا سه نفر باشند انتخاب راحت‌تر میشود. بخصوص اگر این افراد به لحاظ فکری و وابستگی سیاسی و جناحی هم متفاوت باشند که علی القاعده اینطور هست، مردم برای انتخاب راحت‌تر می‌توانند وارد صحنه شوند و کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب کنند.
مقام معظم رهبری همواره تاکید کرده‌اند که در انتخابات و از جمله انتخابات ریاست جمهوری اولین قدم مهم حضور مردم است. بنابراین خیلی مهم است که ما کاری کنیم که مردم هر چه بیشتر به پای صندوق آمده و تعداد رای دهندگان افزایش یابد. زیرا حضور مردم باعث تثبیت انقلاب و تقویت نظام و مایه یاس دشمنان نظام میشود. بنابر این خیلی مهم است که ما انتخاباتی داشته باشیم که مثلا حضور مردم بیشتر از 30 میلیون نفر باشد. این برای ما خیلی ارزشمند است. هرچه تنوع کاندیداها بیشتر باشد شور و شوق مردم هم بیشتر می‌شود. من امیدوارم که یک انتخابات شکوهمندی در خرداد ماه سال آینده داشته باشیم و این انتخابات منجر به انتخاب فرد اصلح در بین کاندیداها بشود. مهم این است که هر کس انتخاب میشود بتواند خدمت بیشتری به کشور بکند و مسائل کشور و جهان را بهتر درک کند و بتواند فرهنگ و سیاست و اقتصاد و امنیت جامعه و مسائل اجتماعی را بهتر پیش ببرد. بهرحال آنچه مهم و هدف است استحکام این نظام و رفاه بیشتر مردم و تعالی و پیشرفت کشور است.

صدای آشنا: آیا بنظر شما احزاب آنچنان که باید با مردم در ارتباط هستند؟
روحانی: می‌دانید که در کشور ما تعداد احزاب زیاد است. آنقدر زیاد شده‌اند که تعداد آنها در کنار هم دست به ایجاد جبهه زده‌اند. ولی احزاب در کشور ما به معنای واقعی کلمه متاسفانه فعالیت ندارند. احزاب به این معنا نیست که یک گروهی در زمان انتخابات دور هم جمع شوند و در زمان انتخابات فردی کاندیدای آنها باشد و پوستر و بروشور در خیابانها پخش کنند. احزاب یعنی تشکلی که مردم را طبق مرامنامه و اساسنامه خود جذب و آنها را تربیت سیاسی، فکری، فرهنگی و مدیریتی کنند. یعنی یک حزب باید چنان تشکیلات قدرتمندی داشته باشد که بتواند با نیروهای حزبی خود توان تشکیل دادن یک دولت را داشته باشد و بتواند دولت سایه داشته باشد. متاسفانه به دلایل تاریخی کرکره را پایین می‌کشند. احزاب قدرتمند با کار کرد قوی حزبی نداریم و یا کم داریم. اکثر آنها در دوره انتخابات ظاهر میشوند و بعد از انتخابات میروند تا انتخابات بعدی که دو مرتبه ظاهر شوند. در صورتی که کارکرد واقعی حزب این نیست. حتی وقتی یک حزب کاندیدائی معرفی میکند و موفق می‌شود یا نمی‌شود، باید در طول چهار سال بعد کار نظارتی خود را دقیقا انجام بدهد. دمکراسی این نیست که مردم فقط بیایند و رای بدهند. بلکه معنای آن اینست که باید بعد از انتخابات هم بر کار دولت نظارت و نقد سازنده داشته‌باشند. به اعتقاد من این نظارت از طرف احزاب بسیار ضعیف است.

صدای آشنا: بنظر شما دیر نیست که در فاصله سه ماه به انتخابات تازه کاندیداهای ما تک تک معرفی میشوند؟ آیا این به روند انتخابات لطمه نمی‌زند آیا مردم باید به چهره‌ها رای بدهند؟
روحانی: اگر کاندیداها در زمان بازتری به صحنه بیایند و برنامه های خود را برای مردم تشریح کنند و دیگران برنامه‌های آنها را تحلیل و نقد کنند خیلی بهتر است. اما برای ساماندهی به این‌گونه مسائل نیازمند چند حزب قوی هستیم. یعنی اگر در کشور ما دو یا سه حزب قدرتمند میداشتیم امکان پذیر بود. در کشور ما طبق قانون اساسی سیستم انتخاباتی ما حزبی نیست. یعنی در کشور های دیگر حزب است که در انتخابات وارد صحنه میشود. مثلا انتخابات مجلس، حزب کاندیدا معرفی میکند و سپس بر اساس آرائی که کسب کرده است تعداد نمایندگانش مشخص میشود، در واقع مردم به حزب رای میدهند نه به یک فرد. در کشور ما طبق قانون اساسی مردم به فرد رای میدهند حتی اگر حزبی یا احزابی او را معرفی کرده باشد.
در انتخابات ریاست جمهوری هم چنین است فرقی نمی‌کند. بنابراین قانون اساسی ما نسبت به مسئله احزاب یک نوع واگرایی دارد. اما در کشورهای دیگر چنین نیست. مثلا در کشورهایی که حزب نقش فعال دارد،‌ حزب ابتدا یک لایحه را بررسی و تدوین میکند، بعد آنرا از طریق دولتی که در اکثریت دارد تصویب میکند و به پارلمانی میبرد که دارای اکثریت است و مشخص است که لایحه تصویب میشود. بنابراین کار تصویب لوایح در چنین سیستم‌هایی راحت‌تر انجام میشود. اما در کشور ما تا لحظه رای‌گیری هم مشخص نیست که آیا لایحه رای خواهد آورد یا نه.
پس اساسا دولت و مجلس حزبی نیستند. اگر سیستم ما حزبی بود و ما چند حزب قوی میداشتیم دیگر عمدتا رای دادن به برنامه بود باتوجه به سوابق حزب بود نه به شخص. زیرا حزب سراسری یک تشکیلات گسترده و کشوری است و اما فرد، خود یک نفر است. در انتخابات حزبی اعتماد و شناخت بسیار بیشتر خواهد بود.
بهرحال شرایط کنونی کشور ما چنین است و لذا در فرصت باقی مانده مردم باید با سوال و پرسش از نخبگان جامعه و مطالعه برنامه کاندیداها به فرد اصلح برسند.

یزدفردا



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا